هدف
برنامههای تغییر سبک زندگی متفاوت هستند اما معمولاً همه آنها دو اصلی را شامل می شوند که جنبههای تغذیهای و فعالیتهای جسمانی با استراتژیهای رفتاری یا روانشناختی مختلف هستند که برای تحول طراحی شدهاند. نقش اساسی در تغییر عادات ناسالم توسط انگیزه شخصی برای تغییر ایفا میشود. مطالعه حاضر به بررسی تأثیر یک برنامه فشرده سبک زندگی بر اندازهگیریهای پزشکی و پروفایل انگیزشی برای فعالیتهای جسمانی (PA) و تغذیه سالم (NUTR) در گروهی از 100 بیمار دارای خستگی/اضافهوزنی/یا بدون TMD2 که درخواست درمان داشتند، پرداخته.
روش
افراد در یک مداخله فشرده چندتخصصی در C.U.R.I.A.MO شرکت کردند. قبل و بعد از مداخله، بیماران ارزیابی جامعی از وضعیت بالینی، انسانشناختی و متابولیک خود و انگیزه به تغییرات سبک زندگی دریافت کردند. نتایج دادهها نشان دادند که قبل و بعد از مداخله، تفاوتهایی در هر دو اندازهگیری پزشکی و انگیزشی وجود داشته است. قبل از مداخله، بیماران اعلام کردند که آماده، باز و مصمم به تغییر هستند و اهمیت به عادات سالم میدهند. بعد از مداخله، بیماران همچنان مصمم بودند اما اقدامات به سمت تغییر افزایش یافته و درجه بالاتری از حفظ و به دست آوردن عادات به ویژه در حوزه فیزیکی سبک زندگی جدید نشان دادند. استنتاج دادهها نشان میدهند که انگیزه باید در طول تمام مداخلات زندگیشیوهای دنبال شود تا تغییر در هر دو زمینهٔ برنامه سبک زندگی ایجاد شود.
1.مقدمه
در چند سال اخیر، مداخلات برای کاهش چاقی بر اساس تغییر رفتارهای ناسالم در حال گسترش هستند [1–3]. برنامههای تغییر سبک زندگی از یکدیگر متفاوت هستند اما همواره جنبههای تغذیهای و فعالیتهای جسمانی را به عنوان دامنههای اصلی شامل میشوند و گاهی با استراتژیهای رفتاری یا روانشناختی مختلف ترکیب میشوند که هدف آن تحمل چالش تغییر است. رژیم غذایی سالم و فعالیت جسمانی منظم به عنوان عوامل کلیدی در مداخلات برای کاهش وزن و ارتقاء سلامت در دیابت نوع 2 معتبر میشوند. شواهد متعدد نشان میدهند که مداخلات سبک زندگی میتوانند به کاهش وزن قابل توجه و حفظ آن در دوران طولانی منجر شوند، با ترویج تغییرات سبک زندگی با تغذیه سالم و فعالیت جسمانی مناسب.
با این حال، اطلاعات مرتبط با مکانیسمهای مؤثر در این نوع برنامهها هنوز کم است و بر اساس بسیاری از نویسندگان، شناسایی عوامل ممکن که حضور در برنامهها و نتیجهآنها را تحت تأثیر قرار میدهند، امری حیاتی است [9، 10]. به ویژه، اطلاعات مرتبط با پیشبینهای رواناجتماعی برنامههای سبک زندگی محدود است و شناسایی عواملی که به بیماران در حفظ تغییرات رفتاری سالم و جلوگیری از افزایش وزن در دوران طولانی کمک میکنند، به عنوان یک مسئله استراتژیک مورد نظر قرار دارد [11].
در میان عوامل روانشناختی، انگیزه شخصی برای تغییر نقش اساسی در حضور در برنامههای سبک زندگی و تغییر عادات ناسالم ایفا میکند [12–14]. تحقیقات اخیر نگرش انگیزه را از یک خصوصیت ثابت به یک حالت دینامیک روانشناختی که ممکن است به مرور زمان در ارتباط با عوامل بین فردی و درون فردی مختلف نوسان کند، تغییر دادهاند. انگیزه به عنوان یک عامل دسترسی میان فردی در نظر گرفته میشود که میتواند در طول فرایند تغییر تغییر یابد [15]. به طور کلی، مداخلات گسترده عمدتاً رفتارها را تغییر نمیدهند یا تغییرات عمیقی ایجاد نمیکنند اما ممکن است نقش اساسی در انگیزه برای ادامه تغییر، حتی در چشمانداز طولانی داشته باشند [13].
در مداخلههای سبک زندگی، ارزیابی و کار کردن بر عواملی که بر انگیزه به تغییر تأثیر میگذارند، به نظر میرسد اساسی باشد تا تغییر رفتاری را تسهیل کند [16]. انگیزه میتواند تحت تأثیر عواملی مانند باورهای خودکارآمدی، حالتهای خلقی و جوانب اجتماعی قرار بگیرد که به نوبه خود میتوانند بر پایبندی به برنامهی سبک زندگی و اجرای یک تغییر رفتاری واقعی و دائمی تأثیر بگذارند [17]. طبق مدل تغییر رفتاری Transtheoretical Model (TTM) [18]، برخی از این عوامل، اجزای انگیزشی هستند که بر تحول افراد بین مراحل تغییر تأثیر میگذارند. در این چارچوب، انگیزه به عنوان یک فرآیند پویا مورد نظر است که شامل پیشرفت از طریق یک سری از پنج مرحله است. این پنج مرحله عبارتند از: (1) پیشاندیشی (P): به دلایل مختلف، شخص هرگز به تغییر در سبک زندگی ناسالمش فکر نکرده است؛ (2) تفکر (C): شخص در حال تفکر درباره تغییر احتمالی است چرا که از عادات ناسالم خود آگاه است؛ (3) تصمیمگیری (D): شخص قبلاً تصمیم گرفته است که سبک زندگیاش را تغییر دهد و برنامهریزی برای این تغییر دارد؛ (4) عمل (A): شخص دارای فعالیتهایی است تا سبک زندگیاش را تغییر دهد؛ (5) حفظ (M): شخص در این مرحله به حفظ استقرار تغییر تعهد میکند. دو مرحله اول نشانگر اعتقاد و انگیزه کمتر به رفتارهای سالم هستند در حالی که سه مرحله آخر نشانگر تغییر درگیری هستند. فرآیندهای تغییر فعالیتهای نهان و آشکار هستند که مردم برای پیشرفت در مراحل از آن استفاده میکنند. زمان اقامت یک شخص در یک مرحله معین ممکن است متفاوت باشد. حداقل نیاز به سه ماه (3-6 ماه) است تا شروع به تغییر کند و زمان بیشتری (1 سال و بیشتر) تا تثبیت تحصیلات جدید نیاز است. Prochaska و Velicer نشان دادند که این مدل امکان پیشبینی مشارکت بیمار در برنامههای درمانی برای رفتار سلامت را فراهم میکند [20].
اگر ارزیابی انگیزه به تغییر به عنوان یک جنبه اساسی در توسعه رویکردهای درمانی که ممکن است با مرحله تغییر خاص فرد همخوانی داشته باشد، در نظر گرفته شود، تعداد اندکی مقاله به بررسی مسیرهای روانشناختی به تغییر رفتار در زمینههای برنامههای سبک زندگی اختصاص داده شده و ادبیات در این زمینه محدود است [21، 22]. یک مطالعه اخیر انجام شده با بیماران دیابت نوع 2 نشان داد که مراحل تغییر پیشنیازهای بهبود رفتارها نسبت به رژیم غذایی سالم و فعالیت جسمانی منظم بوده و بیماران دشواری در شناخت نیاز به افزایش فعالیت جسمانی به جای عادات غذایی داشتند. انگیزه برای تغییر همچنان یک مشکل برای درصد زیادی از افراد بود [21]. علاوه بر این، هتروژنیته بالای پاسخ به مداخلات سبک زندگی نیاز به بررسی الگوهای تغییر در فعالیت جسمانی و رژیم غذایی سالم را تأکید میکند [23].
با توجه به این اساس، هدف این مطالعه اکتشاف اثرات مداخله بر اندازهگیریهای انسانشناختی، بالینی، و بیوشیمیایی و پروفایل انگیزشی برای فعالیت جسمانی (PA) و تغذیه سالم (NUTR) در یک گروه از بیماران چاق و درخواست درمانی بود که در یک مرحله فشرده 3 ماهه از یک برنامه سبک زندگی شرکت کردهاند. علاوه بر این، هدف از مطالعه بررسی وجود تفاوتهای تغییرات انگیزشی بین PA و NUTR بود.
بر اساس ادبیات گذشته و ویژگیهای نمونه، این فرضیه شکل می گیرد که در ابتدا، بیماران تصمیم به تغییر عادات داشتند، هم در PA و هم در NUTR، و همچنین آماده به تغییر بودند، ارزش داده به آغاز به دست آوردن عادات سبک زندگی صحیح در PA و NUTR. با توجه به مدت زمان فاز برنامه مورد بررسی، همچنین فرض کردیم که در تغییرات پروفایل انگیزشی به سمت عمل، هر دو در PA و NUTR، تغییری رخ نخواهد داد. فرضیههای خاصی در مورد تفاوتهای تغییرات بین PA و NUTR ارائه نشده است.
2.اندازهگیریها و روش
2.1. جذب افراد و زمینه تحقیق
مطالعه شامل 100 بیمار خستهکننده چاق، افراد چاق با و/یا بدون دیابت نوع 2 (51.1% مرد و 48.5% زن) درگیر در یک برنامه سبک زندگی برای چاقی در مرکز مطالعات سبک زندگی دانشگاه پروجیا (C.U.R.I.A.MO) بود. میانگین سن افراد 51.49 (SD = 11.036) سال بود با هیچ تفاوتی بین جنسیتها (مردان: میانگین = 52.39، SD = 12.14؛ زنان: میانگین = 50.54، SD = 9.76؛ ). 34% از نمونه افراد همراه با بیماری همراه داشتند. همهٔ افراد هیچ بیماری ارتوپدی یا شرایط پزشکی دیگری که ممکن بود ورزشهای تستی یا تمرین فعالیت جسمانی را ناممکن کند نداشتند.
تمام افراد در فاز فشرده 3 ماهه برنامه مداخله سبک زندگی چندتخصصی در مؤسسه سبک زندگی دانشگاه پروجیا (C.U.R.I.A.MO) [3] شرکت کردند. این فاز فشرده 3 ماهه مداخله شامل یک برنامه فردیسازی شده (در گروههای پنج تا شش بیمار) شامل 26 جلسه (دو جلسه در هر هفته) از تمرین در محیط داخلی و مشاوره تغذیه، و هشت جلسه آموزش درمانی گروهی با هدف حمایت از فرآیند تغییر سبک زندگی است. قبل و بعد از مداخله، بیماران مراحل زیر را طی کردند: (1) یک بررسی پزشکی اولیه در طول آن ارزیابی جامعی از وضعیت بالینی، انسانشناختی، و متابولیک خود را دریافت کردند؛ (2) مصاحبه توسط یک روانشناس با هدف ارزیابی انگیزه به تغییر سبک زندگی؛ (3) ارزیابی تغذیهای توسط یک متخصص تغذیه درباره عادات تغذیهای؛ (4) بررسی فیزیکی توسط یک متخصص پزشکی ورزشی درباره عادات فعالیت جسمانی.
استفاده از یک طرح مطالعه نیمه تجربی، اندازهگیریها پیش از شرکت افراد در فاز فشرده 3 ماهه و پس از آن جمعآوری شدند. دادهها در نقطه زمانی ابتدایی در طی بررسیهای اولیه جمعآوری شدند؛ در پایان فاز فشرده (± 1 هفته) از بیماران برای ارزیابیهای همانندی سوال شد.
2.2. اندازهگیریها
اندازهگیریهای انسانشناختی، بالینی و بیوشیمیایی. اندازهگیریهای انسانشناختی (قد، وزن بدن، شاخص توده بدن، محیط کمر و ترکیب بدن)، بیوشیمیایی (گلایسمی، HbA1c و پروفایل لیپیدها)، بالینی (فشار خون سیستولی و دیاستولی) و اندازهگیری قدرت قبل و بعد از مداخله انجام شد. وزن و ترکیب بدن با آنالایزر ترکیب بدن TANITA BC-420MA انجام شد. شاخص توده بدن به عنوان وزن (کیلوگرم) تقسیم بر مربع قد (متر) محاسبه شد. محیط کمر و فشار خون توسط پرسنل پزشکی در حین ویزیتهای بالینی اندازهگیری شد. فشار خون پس از 10 دقیقه استراحت اندازهگیری شد؛ میانگین 2 خواندن در تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد. تجزیه و تحلیل بیوشیمیایی به عنوان پیشتر توضیح داده شد انجام شد [24].
انگیزه به سمت تغییر فعالیت جسمانی منظم و تغذیه (NUTR) از طریق استفاده از دو مجموعه ابزار موازی متعلق به EMME-3 PA و EMME-3 NUTR بر اساس TTM Prochaska ، 18: MAC2 R-PA و NUTR و VMC ارزیابی شد. این اندازهگیریها امکان ارزیابی پروفایل انگیزشی را در ترمهای تغییرات و اجزاء انگیزشی فراهم میکنند. این اندازهگیریها در یک مطالعه بزرگ از افراد چاق و اضافه وزن با استفاده از آلفای کرونباخ خوب در اصطلاحات داخلی اعتبار سنجی شدهاند (EMME-3 PA: محدوده α 0.68-0.87؛ EMME-3 NUTR: محدوده α 0.69-0.92).
MAC2 R-PA و MAC2 R-NUTR. هر یک از پرسشنامهها شامل 18 مورد است که بر اساس مقیاس لایکرت (از 0 = کاملاً نادرست تا 6 = کاملاً درست) ارزیابی شدهاند و اجازه میدهند تا انگیزه به تغییر به پنج مرحله توضیح داده شده ارزیابی شود: (1) پیشاندیشی (P): به دلایل مختلف افراد در این مرحله هرگز به فکر تغییر سبک زندگی ناسالم خود نیامدهاند؛ (2) تفکر (C): در این مرحله افرادی هستند که به تغییر احتمالی فکر میکنند چرا که از سبک زندگی ناسالم خود آگاه هستند؛ (3) تصمیمگیری (D): این مرحله زمانی است که افراد قبلاً تصمیم به تغییر سبک زندگی خود گرفتهاند و برنامهریزی برای مداخله دارند؛ (4) عمل (A): در این مرحله افرادی هستند که دارای فعالیتی هستند تا سبک زندگی خود را تغییر دهند؛ (5) حفظ (M): افراد در این مرحله به حفظ استقرار تغییر به مدت زمان اعتزال میکنند. با توجه به این پرسشنامه، بالاترین امتیاز نشانگر مرحله اصلی تغییر است.
VMC (PA و NUTR). این مقیاس از شش فرم واپسین با پاسخ VAS 100-امتیازی برای ارزیابی اجزاء مؤثر بر انگیزه به تغییر استفاده میکند: (1) اختلاف (DI): این انعکاس از عدم رضایت و نگرانی به وضعیت حال، نیاز به تغییر و اهمیت درک شده تغییر است؛ (2) اهمیت (IM): این ارزش به رفتار صحیح برای رسیدن به رفاه اعطا میشود؛ (3) خودکارآمدی (SE): این انعکاس از اعتماد به نفس در دستیابی و حفظ اهداف تعریفشده تغییر است؛ (4) تجذیه (TE): این تعریف کشش به رفتارهای ناسالم به عنوان کسانی که ویژگیهای سبک زندگی قدیمی را مشخص میکند؛ (5) آمادگی به تغییر (RTC): این درجه شناخت مسئله و درجه مایلی به تغییر یک رفتار است؛ (6) استقرار تغییر (ST): این درجه به دست آوردن سبک زندگی جدید است.
2.3. تحلیل آماری
تجزیه و تحلیل توصیفی از نظر میانگین و انحراف معیار و درصد برای متغیرهای مورد بررسی برای کل نمونه انجام شد. آزمون t-Student برای نمونههای جفت برای مقایسه اندازهگیریهای انسانشناختی، بالینی، و بیوشیمیایی و پروفایلهای انگیزشی در دوران قبل و بعد از فاز فشرده مداخله استفاده شد. آزمون t-Student برای نمونههای جفت همچنین برای مقابله با تغییرات در پروفایل انگیزشی در دوران قبل و بعد از مداخله استفاده شد. تغییرات امتیاز واقعی، بدون کنترل مقادیر پایه، استفاده شد [25]. اندازه اثر آزمون t نیز گزارش شد. طبق [26] اندازه اثر کوچک است، آنهایی که 0.5 هستند اندازه اثر متوسط دارند و آنهایی که 0.8 هستند اندازه اثر بزرگ هستند. دادهها به صورت میانگین ± انحراف معیار ارائه شدند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 21.0 تجزیه و تحلیل شدند.
3.نتایج
3.1. اندازهگیریهای انسانشناختی، بالینی و بیوشیمیایی
دادههای انسانشناختی، بالینی و بیوشیمیایی در زمان ابتدایی و پس از فاز فشرده مداخله در جدول ۱ گزارش شدهاند. یک کاهش معنیدار با اندازه اثر کوچک برای تمامی اندازهگیریها مشاهده شد؛ تنها استثناء برای کلسترول LDL و تریگلیسریدها بود.
جدول ۱
تحلیل توصیفی از بیماران چاق در زمان ابتدایی و پس از مداخله. دادهها به صورت میانگین ± انحراف معیار ارائه شدهاند. معنیداری آماری در نظر گرفته شد .
3.2. پروفایل انگیزشی
3.2.1. فعالیت جسمانی (PA): مراحل تغییر و اجزاء انگیزشی
در زمان ابتدایی، افراد امتیازهای بالاتری را در مرحله تصمیمگیری (M = 84.50؛ SD = 17.16) نشان دادند که نشاندهنده این بود که بیماران نمونه قبلاً تصمیم گرفتهاند به سمت عادات فیزیکی سالمتر تغییر کنند. بیشترین اجزاء انگیزشی اهمیت بود (M = 86.06؛ SD = 11.29) که نشاندهنده این بود که بیماران به تغییر عادات فیزیکی ناسالم ارزش میدهند.
پس از ۳ ماه، نمونه امتیاز بالاتر را در مرحله تصمیمگیری حفظ کرد (M = 84.08؛ SD = 16.88) با هیچ تفاوتی بین مقادیر قبل و بعد از مداخله (; ). دادهها نشان دادند که در مراحل پیشاندیشی (؛ ؛ ) و تفکر (؛ ؛ ) افت قابل توجهی وجود داشته با اندازه اثر کوچک، و افزایش در عمل (؛ ؛ ) و حفظ (؛ ؛ )، در هر دو مورد با اندازه اثر بزرگ. پس از مداخله، اهمیت به عنوان ترکیب انگیزشی مؤثرتر با ارزش میانگین بالاتر حفظ شد (M = 88.93؛ SD = 9.85) که با اندازه اثر کوچک بین مقادیر قبل و بعد از مداخله افزایش یافت (; ; ). افزایش همچنین در خودکارآمدی (؛ ؛ ) و استقرار تغییر (؛ ؛ ) مشاهده شد، همچنین در این مورد هر دو با اندازه اثر کوچک. اجزاء اختلاف (؛ ؛ ) و تجذیه (؛ ؛ ) به طور قابل توجهی کاهش یافتند، اولین با اندازه اثر بزرگ و دیگری با اندازه اثر کوچک. در طول زمان، آمادگی به تغییر بدون تغییر باقی ماند. نتایج در جدول ۲ گزارش شدهاند.
جدول ۲
انگیزه به تغییر فعالیت جسمانی (PA) در زمان ابتدایی و پس از مداخله. دادهها به صورت میانگین ± انحراف معیار ارائه شدهاند.
3.2.2. تغذیه سالم (NUTR): مرحله تغییر و اجزاء انگیزشی
در زمان ابتدایی، نمونه امتیازهای بالاتری را در مرحله تصمیمگیری (M = 81.25؛ SD = 15.50) نشان داد که نشان میدهد بیماران قبلاً تصمیم گرفتهاند به سمت عادات تغذیهای سالمتر تغییر کنند. بیشترین اجزاء انگیزشی اهمیت بود (M = 85.80؛ SD = 12.75) که نشاندهنده این بود که بیماران به تغییر عادات تغذیهای ناسالم ارزش میدهند.
پس از مداخله فشرده در سبک زندگی به مدت ۳ ماه، مرحله تصمیمگیری به عنوان مرحله بالاتر حفظ شد (M = 77.75؛ SD = 16.63) با هیچ تفاوتی بین مقادیر قبل (M = 81.25؛ SD = 15.50) و بعد (M = 77.75؛ SD = 16.63) مداخله. دادهها نشان دادند که کاهش قابل توجهی در مرحله پیشاندیشی (؛ ؛ ) با اندازه اثر کوچک و در مرحله تفکر (؛ ؛ ) با اندازه اثر متوسط وجود دارد، در حالی که دادهها نشان میدهند که مرحله عمل (؛ ؛ ) با اندازه اثر متوسط و مرحله حفظ (؛ ؛ ) با اندازه اثر بزرگ افزایش یافتند.
مؤثرترین اجزاء انگیزشی اهمیت باقی ماند (قبل: M = 85.80؛ SD = 12.75؛ بعد: M = 86.72؛ SD = 13.15) که تفاوت معنیداری بین مقادیر قبل و بعد از مداخله نشان نداد (; ). تنها خودکارآمدی قبل و بعد از مداخله با اندازه اثر کوچک افزایش یافت (; ؛ )، در حالی که اجزاء اختلاف (؛ ؛ ) و تجذیه (؛ ؛ ) به طور قابل توجهی با اندازه اثر متوسط کاهش یافتند. آمادگی به تغییر (؛ ) و استقرار تغییر (؛ ؛ ) در طول زمان بدون تغییر باقی ماند. دادهها در جدول ۳ گزارش شدهاند.
جدول ۳
انگیزه به تغییر تغذیه سالم (NUTR). دادهها به صورت میانگین ± انحراف معیار ارائه شدهاند.
3.3. تفاوت در تغییرات بین فعالیت جسمانی (PA) و تغذیه سالم (NUTR)
مقایسه تفاوت امتیاز واقعی بین دو زمینه فعالیت جسمانی و تغذیه نشان داد که برای پنج مرحله تغییر تفاوتی وجود ندارد. تنها تفاوت، با اندازه اثر کوچک، برای استقرار تغییر بود که در دامنه فعالیت جسمانی (میانگین = 11.71؛ SD = 31.20) نسبت به دامنه تغذیه (M = 2.90؛ SD = 29.87) بیشتر بود، نشاندهنده این بود که بیماران تغییر انگیزشی بهتری در زمینه فعالیت جسمانی نسبت به عادات تغذیه به دست آوردهاند (؛ ؛ ). دادهها در جدول ۴ گزارش شدهاند.
جدول ۴
آزمون t-Student برای نمونههای جفت امتیاز Δ مرحله تغییر و انگیزه در فعالیت جسمانی عادی و تغذیه سالم. دادهها به صورت میانگین ± انحراف معیار ارائه شدهاند. تغییرات واقعی امتیاز گزارش شدهاند.
4.بحث
هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر فاز فشرده یک برنامه سبک زندگی بر چگونگی انگیزش برای تغییر به سمت یک سبک زندگی سالم در یک نمونه از بیماران چاق جویای درمان بود و همچنین بررسی تفاوتهای ممکن در مسیرهای تغییر در دو زمینه (فعالیت جسمانی و عادات تغذیه) و تأثیر مداخله بر شاخصهای انسانسنجی، بالینی و بیوشیمیایی بود.
مداخله بهبود مؤلفههای انسانسنجی، بالینی و بیوشیمیایی را افزایش داد. این نتایج با نتایج یک متاآنالیز اخیر در مورد برنامههای سبک زندگی که نشان دادهاند اثربخشی بهتر برنامه تغذیه و ورزش بر شاخصهای انسانسنجی و عوامل خطر قلبی عروقی در افراد چاق و اضافه وزنی دارند [27]، هماهنگ است. علاوه بر این، این نتایج دادههای گذشته در مورد اثرات مثبت فاز فشرده مدل C.U.R.I.A.MO. بر دور کمر، جمعیت چربی و فشار خون را تأیید میکنند [28].
دادههای مطالعه حاضر تفاوتهایی را قبل و بعد نیز در پروفایل انگیزشی نشان داد. با توجه به فرض اول، در زمان ابتدایی بیماران امتیاز بالاتری در مرحله تصمیمگیری در هر دو زمینه فعالیت جسمانی و تغذیه داشتند. بیماران این نمونه آمادگی و بازگشایی به تغییر را نشان دادند و به عادات سالم زندگی ارزش دادند. اجزاء انگیزشی با بالاترین امتیاز، در هر دو زمینه PA و NUTR، اهمیت و آمادگی به تغییر بودند. در یافتههای Centis و همکاران [21]، بر اساس نمونهای از بیماران دیابت نوع 2 درمانپذیر، اکثر نمونه در مرحله تأمل بودند، هر دو در زمینههای فعالیت جسمانی و تغذیه و، همانطور که نویسندگان آن مشخص کردند، به اندازه کافی آگاه نبودند که تغییر را شروع کنند. حقیقت این است که بیماران مطالعه ما جویای درمان در یک موسسه سبک زندگی سالم بودند که میتواند تفاوت در تصمیم گیری با مطالعه Centis و همکاران توضیح دهد.
بعد از سه ماه افراد هر دو در زمینه فعالیت جسمانی و تغذیه همچنان در مرحله تصمیمگیری بودند و این مرحله در طول زمان تغییر نکرد. این نتایج میتواند با توجه به اینکه طبق TTM، حداقل سه ماه (3–6 ماه) زمان نیاز است تا به تغییر شروع شود و یک زمان بیشتر (یک سال یا بیشتر) برای استقرار یادگیری جدید نیاز است، تفسیر شود. مدت ۳ ماه ممکن است کافی نباشد تا مرحله اقدام به یک مدل رفتاری جدید ایجاد شود. به طور جالب، پس از مداخله، دو مرحله پیشاستفاده و تأمل با کاهش معنادار همراه بودند، در حالی که دو مرحله عمل و حفظ با افزایش معنادار همراه بودند، که نشاندهنده این است که فاز فشرده نقش داشته است تا فرآیند تغییر را به سوی یک سبک زندگی سالم آغاز کند.
پس از مداخله، اجزاء انگیزشی که بیشترین تأثیر را بر گذار از مراحل تغییر در هر دو فعالیت جسمانی و تغذیه داشتند، اهمیت (که با افزایش معنادار داشت) و آمادگی به تغییر (که در طول زمان تغییر نکرد) بودند. از جمله اجزاء انگیزشی، خودکارآمدی با افزایش معنادار، نشاندهنده این بود که بیماران این نمونه اعتماد به نفس و اعتماد به اینکه میتوانند اقدامات مورد نیاز برای تغییر را انجام دهند، کسب کردهاند. خودکارآمدی یک اجزاء روانشناختی است که برای تغییر عادات بسیار حیاتی است [14]. احتمال حفظ سطوح بالاتر فعالیت جسمانی و رفتار تغذیهای سالمتر افزایش مییابد زمانی که افراد در انجام تغییرات خود اطمینان بیشتری دارند [29، 30].
بیماران این نمونه نشان دادند که خودکارآمدی هر دو در زمینه فعالیت جسمانی و در حوزه تغذیه قبل و بعد از مداخله افزایش یافت، نشان دهنده این است که مداخله برای تغییر سبک زندگی به طور داخلی بر روی ایده افراد تأثیر گذاشته است تا چالش تغییر سبک زندگی را به طور مؤثر تجربه کنند. یکی دیگر از اجزاء روانشناختی که به عنوان حیاتی برای تغییر عادات در نظر گرفته میشود، عدم تطابق است. پس از مداخله، این عدم تطابق با یک اثر بزرگ کاهش یافت. این نشان میدهد که تمام احساسات منفی مانند درد، ناراحتی و نگرانی در راستای اجتناب از عادات جدید به احساسات مثبت و آرزوی دستیافتن به اهداف پیشفرض، یعنی یادگیری عادات سالم، تغییر کردند [13، 15].
درباره وجود تفاوتهای مداخله در تغییرات انگیزشی بین فعالیت جسمانی و تغذیه، دادهها تنها تفاوت را در مرحله ثبات تغییر نشان دادند که در دامنه فعالیت جسمانی بیشتر بود. بیماران این نمونه نشان دادند که مداخله بیشتر دامنه فعالیت جسمانی را با یک بهبود بیشتر در این حوزه از مداخله سبک زندگی تقویت کرده است. احتمالاً احساسات خوشایندی که بیماران در جلسات تمرین گروهی تجربه کردهاند، تقویت ثبات تغییر را به همراه داشته است. در پایان فاز فشرده سبک زندگی، بیماران چاق حاضر در برنامه، در دامنه فعالیت جسمانی در مقایسه با دامنه تغذیه، درجه بالاتری از یادگیری را نشان دادند.
دادههای این مطالعه این نظریه را حمایت میکنند که انگیزه باید پیش از و در طول مداخلات سبک زندگی ارزیابی و پیگیری شود تا تغییر را حمایت کرده و انگیزه دو حوزه برنامه سبک زندگی [31، 32] را تقویت کند. ارزیابی انگیزه در پایان فاز سه ماهه فشرده باید به عنوان مهم برای حمایت از تغییر در طول مدت بعد از این فاز اولیه مدنظر قرار گیرد.